منظورت چی بود؟ هان؟!!

استاندارد

نشسته ایم و داریم فیلم نگاه میکنیم. بین مرد و زن داستان بحث پیش می آید. مرد حرفی میزند که برای زن ناراحت کننده است. ما اما به عنوان بیننده میدانیم که این تنها یک سوء برداشت بیشتر نیست اما حرف های مرد برای زن تنها یک معنی دارد و برای ما هم به عنوان بیننده اگر داستان مرد را نمیدانستیم تنها همان معنا را میداد. این موضوع زن را برای مدت طولانی درگیر احساسات ناراحت کننده میکند و بالاخره تصمیم میگیرد درباره اش با مرد حرف بزند. و آنجاست که متوجه می شود برداشتش اشتباه بوده. همسرم اینجای داستان که رسید گفت دقیقا! زن نباید اصلا چنین برداشتی را میکرد. من با تعجب گفتم چرا نه؟ حرف های مرد تنها و تنها یک معنی داشت! و همسرم دوباره گفت: نه! باید همان موقع معنی حرف را از مرد میپرسید. میپرسم یعنی هر حرفی که به نظر بسیار روشن و واضح است را هم باید پرسید؟ میگوید بله!

مدتی است که همسرم درباره Body Language کتاب میخواند و قسمت های جالبش را برای من توضیح میدهد. در کتابش نوشته است که زن ها در تشخیص نشانه های آن به طور غریزی بهتر از مردان عمل میکنند. زن ها دروغ را راحت تر تشخیص میدهند و غیره. خیلی وقت ها موقع حرف زدن با دیگران حسی به شما میگوید که طرف با شما رو راست نیست، یا دستپاچه است یا اعتماد به نفس ندارد. شما اینها را به طور غریزی از روی نشانه هایش تشخیص میدهید. مثلا از روی حرکت های دست و بدن و در چهره. ما سالها از این نشانه ها کمک گرفته ایم و بر اساس آنها عمل کرده ایم. اما این نشانه ها گاهی گمراه کننده می شوند. مثلا ممکن است همسرتان به دلیلی ناراحت است و روی Body Language اش تاثیر میگذارد. شما ناراحتی او را از رفتارش تشخیص میدهید اما دلیلش را نمیدانید. احتمالا برایتان پیش آمده که اینجور مواقع دنبال همه اتفاق ها و بحث هایی که آنروز با هم داشته اید بگردید تا ببینید کجا همسرتان را ناراحت کرده اید!!!

ولی شاید برای بسیاری از مردها اینطور نباشد. قدرت تشخیص نشانه های Body Language در مردان بطور تکاملی کمتر شکل پیدا کرده. احتمالا چون نیازی به آن نداشته اند. این موضوع گاهی وقت ها کار را برای ما سخت میکند. مثلا موضوعی که نمیخواهیم مستقیم به آن اشاره کنیم و ترجیح میدهیم او خودش متوجه شود. یا وقت هایی که ناراحتیم و دلمان میخواهد او نازمان را بکشد. و اینکه چجوری نازمان را بکشد! یا وقت هایی که ناراحتیم و دلمان میخواهد تنها باشیم.

برای همه اینها چاره ای نداریم جز اینکه واضح و مستقیم بگوییم. اوایل به زبان آوردن آنها سخت است. اما کمی بعدتر همه چیز ساده میشود. چند وقت بعد میتوانید درباره اینکه اگر دعوا کردید چطور آشتی کنید، وقتی ناراحتید چطور همدیگر را آرام کنید و خیلی چیزهای دیگر با هم حرف بزنید.

پی نوشت: برای سالها این تفاوت زن و مرد به «منطقی بودن مردها» و «احساساتی بودن زنها» تعبیر میشد. اگر زنی میگفت احساس خوبی نسبت به فلانی ندارد یا به نظرش رفتار فلانی غیر دوستانه یا غیر صادقانه است مرد معمولا میپرسید از کجا این حرف را میزنی و خوب زن هم مسلما نمیتوانست دلیلی بیاورد. چون از وجود Body Language خبر نداشت. چون نمیدانست ریشه احساسش کجاست. با شناختن نشانه های Body Language می توانیم نسبت به احساساتمان آگاه تر باشیم.

نظرت چیه؟ :-)